شعردو
بیا با هم از این دنیا چو پروانه رها باشیم
«بگیریم» دست یکدیگر از این غمها جدا باشیم
من و تو ، می شویم باران، شبیه کودکی هامان.
خدا را خوش نمی آید گرفتار بلا باشیم
دوباره سال نو آمد ، پر از پرهای تو خالی !
میان این همه آفت ، چرا ما بی وفا باشیم؟
تمام مردم اینجا ، همه سر درگم و خسته
برای مردم دنیا ، بیا غرق دعا باشیم …
خودم می دانم این رویا به پایان آمده…. ،اما
بیا این آخر عمری …برای هم عصا باشیم
اگر «دنبال معنایی برای عشق می گردی»
بگو از «عشق و آزادی»، بیا جای خدا باشیم …
« مجید کرمی »
فروردین /۱۴۰۲